فارسی یک دو سه
ایران: ۶:۴۷ بعدازظهر
دوشنبه ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۳

لطفا واژه مورد نظرتان را به انگلیسی یا فارسی تایپ کنید و کلید جستجو را بزنید   
Farsi123
      
    
                    کلیدهای تلفظ      حالات دستوری
blue
blue  (bloo)
blued,blu¯ing or blue¯ing
شنیدن تلفظ
۱- آبی، آبی رنگ، نیلی، نیلگون
the sky is blue
آسمان آبی است.
dark blue
کبود ، آبی تیره

۲- آبی رنگ کردن یا شدن، لاجورد (یا نیل) زدن به ۳- (در مورد
پوست بدن) کبود
he was whipped black and blue
پشت او از شلاق سیاه و کبود شده بود.

۴- غم‌انگیز، محزون، دلگیر، غم‌افزا، گرفته و تهدیدآمیز
this kind of music makes me blue
این نوع موسیقی مرا غمناک می‌کند.
the air was blue with suspicion
سوظن محیط را تیره و تهدیدآمیز کرده بود.

۵- غم‌افزا، بی‌نشاط، محزون کننده (معمولا با the و جمع)
I am feeling the blues
احساس اندوه می‌کنم.

۶- (امریکا - نوعی موسیقی جاز که آهسته و حزن انگیز است) بلوز
۷- (از نظر مذهبی و اخلاقی) سخت گیر ۸- حزن، غم ۹- ملبس به
لباس یا کسوت آبی
blue nuns
آبی‌پوش‌های تارک دنیا

۱۰- رنگیزه‌ی آبی، رنگدانه‌ی آبی ۱۱- نیل، پودر آبی رختشویی،
لاجورد ۱۲- هر چیز آبی رنگ مثل: جامه‌ی آبی، (اغلب با B بزرگ)
شخص یا گروه آبی پوش، (اغلب با B بزرگ) سرباز شمالی (در
جنگ‌های داخلی امریکا اونیفورم آبی می‌پوشیدند)، (جمع) لباس آبی
سیر ملوان ۱۳- رجوع شود به: ۱۴ bluestocking- رجوع شود به:
۱۵ bluefish- (انگلیس - عامیانه) ولخرجی کردن، پول حرام کردن
they were blueing a lot of money for things they didn't need
آنان پول زیادی برای چیزهایی که نیاز نداشتند حرام می‌کردند.
● once in a blue moon
تقریبا هرگز، بندرت
● out of the blue
ناگهان، بلامقدمه، بدون پیش‌بینی، غیرمنتظره
● the blue
۱- آسمان ۲- دریا



contact@farsi123.com

© 2004-2020 Farsi123
Version 7.3 DreamHost PHP 8.1