۱- خیس، تر
don't touch me with wet hands!
با دستهای تر به من دست نزن!
wet clothes
جامههای خیس
۲- بارانی، مهآلود، ابر گرفته، نمدار
a wet day
یک روز بارانی
the wet season
فصل بارندگی
a wet wind
باد مرطوب
۳- هنوز خشک نشده
wet paint
رنگ تر (هنوز خشک نشده)
his signature is still wet
(جوهر) امضای او هنوز تر است.
۴- به کمک آب، با آب، همراه با آب
wet sanding
پاک کردن با شن و آب
۵- (امریکا) شهر یا ناحیهای که فروش و مصرف مشروب الکلی در
آن آزاد بود ۶- طرفدار آزادی مشروبات الکلی ۷- (انگلیس - عامیانه)
بیعرضه، ریقو، بیبو و خاصیت ۸- آب، رطوبت، نم ۹- باران، هوای
بارانی
come in out of the wet!
بیا تو و از باران بگریز!
۱۰- (انگلیس) محافظهکار، میانهرو ۱۱- خیس کردن یا شدن، تر
کردن یا شدن
our clothes were wetted by rain
باران لباسهایمان را خیس کرد.
۱۲- (در بستر خواب) شاشیدن، (رختخواب را) خیس کردن
Hessam still wets his bed occasionally
حسام هنوز گاهگاهی رختخواب خود را خیس میکند.
۱۳- آبیدن ۱۴- شیری، شیرده
a wet cow
گاو شیرده
a wet nurse
دایه
۱۵- (انگلیس ـ عامیانه) مشروب الکلی
● all wet
(امریکا ـ خودمانی) در اشتباه، گمراه
● get wet
خیس شدن، تر شدن
● like a wet rag
خسته و وامانده
● wet behind the ears
(عامیانه) بیتجربه، ناشی، بچه مچه، چلغوز
wet¯ly, adv. wet¯ness, n.
|