۱- (از دخول یا عضویت یا مشارکت و غیره) جلوگیری کردن، برون
داری کردن، برون داشتن، راه ندادن، محروم کردن، (به زیان کسی)
استثنا قایل شدن، در بستن (به روی کسی)، درنظر نگرفتن
the possiblity of a fire should not be excluded
امکان آتش سوزی را نباید از نظر دور داشت.
women are excluded from participating in this contest
زنها از شرکت در این مسابقه محرومند.
excluding the children, everyone was invited
به جز بچهها همه دعوت شده بودند.
۲- (از وارد شدن هوا و غیره جلوگیری کردن) بیرون نگهداشتن
air must be excluded from the bottle
باید از ورود هوا به بطری جلوگیری شود.
true faith excludes all doubt
ایمان واقعی از بروز تمام شک و تردیدها جلوگیری میکند.
that high ridge tends to exclude the breeze
آن تپهی بلند جلو نسیم را میگیرد.
۳- بیرون کردن، برون راندن، برون رانی کردن، اخراج کردن، طرد
کردن
because he was mad, the eldest son was excluded from succession
پسر بزرگتر به خاطر دیوانگی از حق تاج و تخت محروم شد.
ex.clud¯able, adj. ex.clud¯er, n.
|