۱- (صدای خشن و ناموزون ایجاد کردن) صدای گوشخراش در
آوردن، صدای ناهنجار ایجاد کردن
I winced as the iron door jarred against the sidewalk
صدای ناهنجار کشیده شدن در آهنی بر روی پیادهرو باعث چندش
من شد.
some old tapes produce a jarring sound
برخی نوارهای کهنهی موسیقی صدای گوشخراشی میدهند.
۲- (با: on) اثر ناخوشایند داشتن (بر کسی)
the kind of modern music that jars on unaccustomed ears
آن گونه موسیقی مدرن که برای گوشهای نا آموخته خوشایند نیست
۳- (به شدت) برخورد کردن، اختلاف پیدا کردن، دعوا کردن، ناسازگار
بودن
the laborers jarred at each other and the police came
عملهها با همدیگر داد و بیداد کردند و پلیس آمد.
his testimony jarred with his former statements
گواهی او با اظهارات قبلیاش اختلاف داشت.
۴- (با ضربهی ناگهانی) تکان دادن، لرزاندن، مرتعش کردن، یکه
خوردن
his father's harsh words jarred him into action
حرفهای ناخوشایند پدرش او را تکان داد و وادار به کار کرد.
falling down the stairs jarred every bone in my body
افتادن از پلهها همهی استخوانهای بدنم را لرزاند.
۵- تکان، تکانه، ضربه، یکه
the car hit the tree with a tremendous jar
ماشین با یک تکان شدید به درخت خورد.
۶- برخورد (شدید)، اختلاف، دعوا، مرافعه
the harsh words which are exchanged in a family jar
حرفهای خشنی که در یک برخورد خانوادگی رد و بدل میشود
۷- لرزش، ارتعاش
● jar against (or on) something
با صدای ناهنجار خوردن به چیزی
|