فارسی یک دو سه
ایران: ۱:۲۷ صبح
سه‌شنبه ۱۸ شهريور ۱۴۰۴

لطفا واژه مورد نظرتان را به انگلیسی یا فارسی تایپ کنید و کلید جستجو را بزنید   
Farsi123
      
    
                    کلیدهای تلفظ      حالات دستوری
kick (1)
kick (1)  (kik)

شنیدن تلفظ
۱- با پا زدن، لگد زدن، لگد انداختن، اردنگ زدن، سکیزیدن، (اسب و
غیره) جفتک انداختن، آلیزیدن
don't kick the door!
به در لگد نزن!
the donkey kicked me
الاغ به من لگد زد.
the police kicked and beat him
پلیس او را کتک و لگد زد.
the child was kicking and crying
کودک لگد می‌پراند و گریه می‌کرد.
they kicked him out of the store
او را با اردنگ از فروشگاه بیرون انداختند.

۲- لگد، اردنگ، سکیزه، آلیز، جفتک
he threw me down and gave me a kick to the ribs
او مرا بر زمین افکند و لگدی به دنده‌هایم زد.
to give a kick to
لگد زدن به
what this spoiled kid needs is a kick in the pants
چیزی که این بچه‌ی لوس احتیاج دارد یک لگد به ماتحت است.

۳- (معمولا با: back ـ تفنگ و توپ و غیره) پس‌زدن، پس‌زنی، لگد
زنی
the rifle's kick threw the boy back
لگد تفنگ پسر را به عقب پراند.

۴- (عامیانه) به شدت شکایت کردن، غرولند کردن، نارضایی شدید،
گله، شکایت، گرزش، نالش
they were kicking about low wages
آنها از مزد کم شکایت می‌کردند.

۵- (فوتبال و غیره) با پا زدن توپ، شوت کردن، شوت، ضربه، پاکوب،
پاکوبه، پاکوب کردن، (فوتبال امریکایی) کیک، گل‌زنی
he kicked the ball toward the goal
او توپ را به طرف دروازه شوت کرد.
to kick a goal
گل زدن

۶- با لگد (راه یا در و غیره را) باز کردن
he kicked his way through the crowded hallway and entered the room
راه خود را در سرسرای شلوغ باز کرد و وارد اتاق شد.
he kicked a hole in the wall
با لگد دیوار را سوراخ کرد.

۷- (خودمانی) ترک (عادت یا اعتیاد) کردن
I am trying to kick that addiction
دارم می‌کوشم که آن اعتیاد را ترک کنم.

۸- (در مسابقات دو) افزایش ناگهانی سرعت در اواخر مسابقه ۹-
(مشروب الکلی و غیره) زور، قوی بودن، گیرایی، اثر
a drink with no kick in it
مشروبی که قوی نیست (اثر ندارد).

۱۰- (معمولا جمع ـ عامیانه) کیف، خوشی، عیش و عشرت، لذت
he plays for kicks, not money
او به خاطر لذت بازی می‌کند نه پول.

۱۱- (خودمانی) جیب ۱۲- (موتور و غیره) با سکته کار کردن،
جهیدن، جهش
kick of voltage
جهش ولتاژ
when I start the engine in cold weather, it kicks a good deal
وقتی موتور را در هوای سرد روشن می‌کنم خیلی تکان می‌خورد.
the engine started with a kick
موتور با تکان (یا جنبش) روشن شد.
● alive and kicking
سر و مر و گنده، زنده و پرفعالیت، هنوز در قید حیات و فعال
● get a kick out of something (or someone)
از چیزی (یا کسی) لذت بردن، خوش‌آمدن از
● kick around (or about)
(عامیانه) ۱- با خشونت رفتار کردن با ۲- پرسه زدن، از جایی به
جایی رفتن ۳- خودمانی بحث و شور کردن ۴- در بوته‌ی
فراموشی‌افتادن
● kick ass
(خودمانی) ۱- اردنگ زدن، گوشمال دادن، در کونی زدن ۲- (با زور و
تهدید) وادار کردن، به هدف رساندن
● kick back
(عامیانه) ۱- ناگهان پس‌زدن، وازدن، پس‌جهیدن ۲- بخشی از مزد
(یا درآمد یا حق‌العمل و غیره‌ی خود را) پس دادن (طبق قرارداد یا
به‌عنوان باج سبیل)، حق و حساب دادن
● kick down
(اتومبیل و غیره) دنده‌ی پایین‌تر را زدن
● kick downstairs
۱- تنزل رتبه دادن ۲- بیرون راندن
● kick in
(خودمانی) ۱- سهم خود را پرداختن، دانگ خود را دادن ۲- (خود به
خود) به کار افتادن یا شامل شدن یا به اجرا درآمدن
● kick in the teeth
شکست غیرمترقبه، عدم موفقیت شدید و ناگهانی
● kick off
۱- (فوتبال امریکایی و غیره) با زدن توپ بازی را آغاز کردن ۲-
(مبارزه‌ی انتخاباتی و غیره) آغاز کردن، دست به کار شدن
۳-(خودمانی) مردن ۴- (خودمانی) رفتن، عزیمت کردن، راهی شدن
● kick on
(عامیانه) آغاز به کار کردن، به کار افتادن
the motor kicks on automatically
موتور به طور خودکار به کار می‌افتد.
● kick oneself
نسبت به خود خشمگین شدن، خود را مقصر دانستن
● kick one's heels
وقت گذرانی کردن، وقت را به بطالت گذراندن
● kick out
۱- (عامیانه) بیرون کردن، اخراج کردن
he was kicked out of school
او از مدرسه اخراج شد.

۲- (فوتبال) توپ را به خارج از زمین بازی زدن
● kick over
(به ویژه موتورهای درون‌سوز) به کار افتادن، به حرکت درآمدن
● kick the bucket
مردن، نفس آخر را کشیدن
● kick up
۱- (با پاکوبی) به هوا فرستادن یا انگیزاندن
the kids kicked up a lot of dust
بچه‌ها خیلی گرد هوا کردند.

۲- (عامیانه - سروصدا) به‌پا کردن، (جنجال) آفریدن، (دردسر) ایجاد
کردن
● kick up one's heels
شادی و پای‌کوبی کردن، از خوشی شلنگ انداختن
● kick upstairs
(عامیانه) به شغل بالاتر ولی کم‌قدرت‌تر و کم مسئولیت‌تری ارتقا دادن
● on a kick
(امریکا - خودمانی) فعلا سخت سرگرم و علاقمند به کاری

kick (2)
kick (2)  (kik)

فرورفتگی پایه‌ی بطری (که برای تزیین است ولی ضمنا از گنجایش
آن هم می‌کاهد)



contact@farsi123.com

© 2004-2020 Farsi123
Version 7.3 DreamHost PHP 8.1