۱- نگاه کردن، نگریستن
I am looking at your picture
من دارم به عکس تو نگاه میکنم.
he looked angrily at me
او با خشم بهمن نگاه کرد.
they look out of the window
آنها از پنجره بهخارج نگاه میکنند.
if you look carefully, you will see it
اگر به دقت نگاه کنی آنرا خواهی دید.
look before you jump!
پیش از پریدن نگاه کن!
did you look under the table?
زیر میز را نگاه کردی؟
to look someone in the eyes
به چشمان کسی نگریستن، در چشمهای کسی نگاه کردن
۲- به نظر آمدن، نمودن
it looks easy
آسان بهنظر میرسد.
he looks angry
او عصبانی مینماید.
the two brothers look alike
دو برادر شبیه هم هستند.
how does this dress look on me?
آیا این پیراهن به من میآید؟
her room looks a mess
اتاق او خیلی ریخته واریخته است.
the future looks bright
آینده درخشان مینماید.
she looks her age
قیافهاش به سنش میخورد.
۳- دیدن (برای معلوم کردن یا فهمیدن)، توجه کردن
I will look what time the train starts
معلوم خواهم کرد که ترن چه موقعی حرکت میکند.
we must look at this question again
بایستی دو باره به این سوال توجه کنیم.
۴- رو به طرفی داشتن یا بودن
the building looks onto a park
روی ساختمان مشرف به پارک است.
the room looks seaward
اتاق رو به دریا است.
۵- (پیش از مصدر) در صدد بودن، در نظر داشتن
he is looking to buy a new house
او در صدد خرید یک خانهی جدید است.
they will be looking to reduce their expenditures
آنان در نظر دارند هزینههای خود را کاهش بدهند.
۶- (از راه قیافه و ظاهر خود) نشاندادن، نمایاندن
to look one's disgust
انزجار خود را نمایان کردن
۷- نگاه، نظر، دید، نگه
a look at the country's economy
نگاهی به وضع اقتصادی کشور
you stole my heart with one look ...
با یک نگه دل از برم ربودی ....
he darted a quick look at me
او نگاه سریعی بهمن افکند.
۸- ظاهر، سیما، نما، سر و وضع، پک و پوز، برونه، برونداد، چهره،
(معمولا جمع) قیافه، ریخت، وجاهت، زیبایی
he has the look of beggers
او سر و وضع گداها را دارد.
a look of depair
ظاهری یاس آمیز
she has both looks and youth
او هم زیبایی دارد هم جوانی.
she has stunning looks
زیبایی خیره کنندهای دارد.
one can guess from the looks of it
از ظواهر امر میتوان حدس زد.
۹- ببین!، توجه کن!، بنگر!
look, this is my own book!
ببین، این کتاب مال خودم است!
look, he's coming!
نگاه کن، داره میاد!
● it looks like
بهنظر میرسد (که)، چنانکه گویی
it looks like rain
مثل اینکه میخواهد باران بیاید.
● look after
توجه کردن (از)، پرستاری کردن، پاییدن
who'll look after the shop
دکان را کی خواهد پایید؟
he looked after his grandfather
او از پدر بزرگ خود نگهداری میکرد.
● look alive (or sharp)
(عامیانه) هشیار بودن، مراقب بودن، پاییدن (معمولا بهصورت امر)
look alive!
مواظب باش!، بپا!
● look back
به گذشته اندیشیدن، بهیاد آوردن
● look down on (or upon)
پست تر از خود دانستن، تحقیر کردن، پست شمردن
● look for
۱- دنبال (چیزی یا کسی) گشتن ۲- پیش بینی کردن، منتظر بودن
I am looking for my glasses
دارم دنبال عینکم میگردم.
● look forward to
با اشتیاق در انتظار بودن، چشم بهراه بودن، مشتاق بودن
I am looking forward to meeting you
مشتاق دیدار شما هستم.
● look in (on)
ملاقات کوتاه کردن، (به کسی) سر زدن
I looked in on my mother
سری به مادرم زدم.
● look into
(به) با دقت بررسی کردن، وارسیدن
we must look into this problem
باید به این مسئله رسیدگی کنیم.
● look like oneself
سالم بودن، مثل همیشهی خود بودن
the teacher does not look like himself today
معلم، امروز مثل همیشهاش نیست.
● look on
۱- تماشاکردن، مشاهده کردن ۲- به چشم ... نگاه کردن به
they looked on him as a father
آنها به چشم پدری به او نگاه میکردند.
they looked on her as their leader
آنها به او بهعنوان رهبر خودشان نگاه میکردند.
● look out
مواظب بودن، مراقب بودن، مترصد بودن
● look out for
۱- مواظب بودن، گوش بهزنگ بودن ۲- توجه کردن از
● look over
۱- بررسی کردن، خواندن ۲- برانداز کردن
he looked over the letter
او نامه را مطالعه کرد.
● look to
۱- مورد توجه قرار دادن ۲- متکی بودن به، متوسل شدن به ۳-
انتظار داشتن
● look up
۱- (در لغتنامه یا فهرست و غیره) جستجو کردن ۲- (عامیانه) سراغ
کسی رفتن، سر زدن به ۳- (عامیانه) بهتر شدن، بهبود یافتن
● look up and down
۱- همه جا راگشتن ۲- دقیقا بررسی کردن، مورد آزمایش قرار دادن
● look upon
به چشم ... نگاه کردن به، دانستن
he looks upon cooking as boring
او آشپزی را ملالت آور میداند.
● look up to
والا شمردن، با نظر تحسین آمیز نگریستن
we all looked up to uncle Reza as a role model
ما همه دایی رضا را بهعنوان سرمشق تکریم میکردیم.
|