۱- ارباب، سرور، حاکم، حکمران
the servant gave his master's message
نوکر پیام اربابش را رساند.
Napoleon wanted to become a master of Europe
ناپلئون میخواست سرور اروپا بشود.
۲- رئیس خانواده، شوهر
the old wife said that her master and children were all ill
همسر پیر گفت که شوهر و بچههایش همگی بیمارند.
who is the master of this house?
سرپرست این خانواده کیست؟
۳- رئیس، مرشد، پیر
eighty eager disciples sat around their master
هشتاد مرید مشتاق، دور مرشد خود نشستند.
۴- کارفرما، صاحب کار
the master ate his meal with his laborers
کارفرما با کارگرانش خوراک خورد.
۵- (بنده یا حیوان) صاحب، خداوند
his slaves considered him to be a kind master
در نظر بردگانش او برده دار رئوفی بود.
the master of the orchard looked and saw
خداوند بستان نظر کرد و دید
the dog recognized his master
سگ، صاحب خود را شناخت.
۶- (کشتی بازرگانی) ناخدا، کاپیتان، کشتیبان
the ship's master had a Persian accent
ناخدای کشتی لهجهی ایرانی داشت.
۷- استادکار، اوستا، استا
master Ahmad, the carpenter
اوستا احمد نجار
the apprentice mason obeys his master
شاگرد بنا از اوستای خود فرمانبری میکند.
۸- استاد، ماهر، خبره، چیره دست
he is a master at lying
او در دروغگویی استاد است.
Ferdowsi, a master of Perisan poetry
فردوسی استاد شعر پارسی
Golf master
استاد بازی گلف
chess master
استاد شطرنج، قهرمان شطرنج
a master musician
موسیقیدان سرآمد
the paintings of the great masters of the past
نقاشیهای هنرمندان بزرگ گذشته
۹- (M بزرگ) آقا (Mister هم مینویسند و مخفف آن: .Mr است)،
(پیش از نام پسران) خان، آقا، آقازاده
Mr. Payman Aryanpur
آقای پیمان آریانپور
Master Ramin
آقا رامین، رامین خان
۱۰- (مدرسه) سرپرست، رئیس مدرسه، معلم، آموزگار، لله،
مکتبخانهدار، مرشد
a headmaster
مدیر مدرسه
our master entered the classroom later than usual
معلم ما دیرتر از معمول وارد کلاس شد.
۱۱- قالب یا نسخهی اصلی نوار صوتی و صفحه و غیره (که آنرا
تکثیر میکنند) ۱۲- (حقوق) یاور قاضی ۱۳- استادی، استاد بودن
(درکاری) ۱۴- عمده، اصلی، بنیادی، پروزی، چندین کاره
master copy
نسخهی اصلی
master plan
نقشهی اصلی
master key
شاه کلید
master data
اطلاعات کلیدی
master switch
شاه سویچ، سویچ اصلی
fear of Communism was the master fear
ترس از کمونیسم ترس عمده محسوب میشد.
۱۵- تسلط پیدا کردن (در چیزی)، چیرهدست شدن، خبره شدن، استاد
شدن، استا شدن، ماهر شدن
he mastered several sciences
او در چندین علم متبحر شد.
in a short time he mastered mathematics
در مدتی کوتاه در ریاضیات چیرهدست شد.
۱۶- مهار کردن، تحت کنترل درآوردن، چیره شدن بر
man has mastered nature
بشر بر طبیعت چیره شده است.
۱۷- (آموزش) فوق لیسانس، کارشناس (ارشد)
a reception for the newly made masters and doctors
پذیرایی به افتخار فوق لیسانسها و دکترهای تازه
Julie got her masters's degree from Texas A & M University
جولی درجهی فوقلیسانسخود را از دانشگاه تگزاس ا. اند. ام گرفت.
۱۸- (M بزرگ - با: our یا the) حضرت عیسی
|