۱- نگهداشتن، از دست ندادن، حفظ کردن، نگاهداشتن
to retain heat
حرارت را نگهداشتن
she retained her shape even long after death
او شکل خودش را حتی مدتها پس از مرگ هم از دست نداد.
our party has retained its majority
حزب ما اکثریت خود را نگهداشته است.
these flowers retain their freshness for a long time
این گلها تازگی خود را مدتها حفظ میکنند.
Hassan fired all his servants only retaining two gardeners
حسن نوکرهای خود را بیرون کرد و فقط دو باغبان را نگاه داشت.
۲- (با پیشپرداخت) وکیل دادگستری اجیر کردن
Ahmad has retained two lawyers
احمد دو وکیل استخدام کرده است.
۳- به یاد آوردن، به یاد داشتن، در خاطر حفظ کردن
Cyrus grew old but still retained the memory of his first love
سیروس پیر شد ولی هنوز خاطرهی اولین عشق خود را به یاد داشت.
۴- اندوختن، (مثلا آب پشت سد را) انباشتن
a lot of water can be retained behind dams
آب فراوانی را میتوان پشت سدها اندوخت.
re.tain¯able, adj. re.tain¯ment, n.
|