۱- قربانی
the sacrifice of a lamb to the gods
قربانی یک گوسفند در راه خدایان
۲- حیوان یا هر چیزی که قربانی میشود
the sacrifice consisted of an old camel
قربانی مشتمل بود بر یک شتر پیر.
۳- فداکاری، از خود گذشتگی، جانفشانی، جانبازی، ایثارگری
Ali's parents made a lot of sacrifice for his education
والدین علی در راه تحصیل او فداکاری زیادی کردند.
the sacrifices of those who defended Iran
جانبازیهای آنان که از ایران دفاع کردند
economic sacrifice
ایثارگری اقتصادی
۴- فداسازی
the sacrifice of one's health for money
فدا کردن سلامتی شخص برای پول
۵- قربانی کردن، ذبح کردن در راه خدا (یا خدایان)
they sacrificed a goat to the gods
آنان یک بز را قربانی خدایان کردند.
۶- فدا کردن، نثار کردن، ایثار کردن، از دست دادن، جانبازی کردن،
فداکاری کردن، جانفشانی کردن
those youths sacrificed their lives for their country
آن جوانان جان خود را فدای میهن خود کردند.
we must increase production without sacrificing quality
بایستی بدون فدا کردن مرغوبیت، تولید خود را افزایش دهیم.
۷- با زیان فروختن
she had to sacrifice her house
مجبور شد خانهی خود را با زیان بفروشد.
● make sacrifices
فداکاری کردن، جانبازی کردن، ازخود گذشتگی کردن
sac¯ri.fic¯er, n.
|