۱- (سگ یا خرس و غیره - با دندانهای نمایان به نشان خشم یا
تعرض) خرخر کردن، غریدن، غرغر کردن، نیش نشان دادن
the dog snarled at the mailman
سگ با خشم دندانهایش را به پستچی نشان داد.
when the tiger snarled, I ran away
وقتی که پلنگ خرخر کرد فرار کردم.
۲- با خشم یا تهدید حرف زدن، خروشیدن، خروشان گفتن
"get away from here!" the guard snarled
نگهبان غرش کنان گفت: ((از اینجا دور شوید!))
۳- دهان غره، دندان قروچه، خرخر، نیش نمایی، غرش
the sudden snarl of the dog scared the child
غرش ناگهانی سگ کودک را ترساند.
۴- سخن خشم آمیز یا تهدید آمیز، پرخاش، خروش
"shut up!" she said with a snarl
با صدایی پرخاشگرانه گفت: ((خفه شو!))
snarl¯er, n. snarl¯ingly, adv.
|