فارسی یک دو سه
ایران: ۸:۵۱ بعدازظهر
جمعه ۱۶ خرداد ۱۴۰۴

لطفا واژه مورد نظرتان را به انگلیسی یا فارسی تایپ کنید و کلید جستجو را بزنید   
Farsi123
      
    
                    کلیدهای تلفظ      حالات دستوری
snarl (1)
snarl (1)  (snärl)

شنیدن تلفظ
۱- (سگ یا خرس و غیره - با دندان‌های نمایان به نشان خشم یا
تعرض) خرخر کردن، غریدن، غرغر کردن، نیش نشان دادن
the dog snarled at the mailman
سگ با خشم دندان‌هایش را به پستچی نشان داد.
when the tiger snarled, I ran away
وقتی که پلنگ خرخر کرد فرار کردم.

۲- با خشم یا تهدید حرف زدن، خروشیدن، خروشان گفتن
"get away from here!" the guard snarled
نگهبان غرش کنان گفت: ((از اینجا دور شوید!))

۳- دهان غره، دندان قروچه، خرخر، نیش نمایی، غرش
the sudden snarl of the dog scared the child
غرش ناگهانی سگ کودک را ترساند.

۴- سخن خشم آمیز یا تهدید آمیز، پرخاش، خروش
"shut up!" she said with a snarl
با صدایی پرخاشگرانه گفت: ((خفه شو!))
snarl¯er, n. snarl¯ingly, adv.

snarl (2)
snarl (2)  (snärl)

۱- (مو یا ریسمان و غیره) گوریدن، گوراندن، گوریده شدن یا کردن،
درهم گره خوردن، ژولیدن، ژولیده شدن یا کردن
it was not easy to comb the girl's snarled hair
شانه کردن گیسوی ژولیده‌ی آن دختر آسان نبود.
this thread snarls easily
این ریسمان زود گره می‌خورد.

۲- درهم و برهم کردن یا شدن، راهبندان کردن یا شدن، پریشان
کردن یا شدن، نابسامان کردن، گیر کردن، گیر انداختن، بند آوردن
the machine snarled the cloth up
پارچه در ماشین گیر کرد.
traffic has snarled up the city center
در وسط شهر راهبندان شده است.
to snarl traffic
بند آوردن ترافیک

۳- (روی ورق فلزی) برجسته کاری کردن ۴- گوریدگی، گره
her hair was full of snarls
مویش بسیار ژولیده بود.

۵- نابسامانی، آشفتگی، هرج و مرج، گرفتگی ۶- راهبندان، انسداد
(ترافیک)
a big snarl in Ferdowsi avenue
یک راهبندان بزرگ در خیابان فردوسی



contact@farsi123.com

© 2004-2020 Farsi123
Version 7.3 DreamHost PHP 8.1