فارسی یک دو سه
ایران: ۸:۵۲ صبح
پنج‌شنبه ۱۳ شهريور ۱۴۰۴

لطفا واژه مورد نظرتان را به انگلیسی یا فارسی تایپ کنید و کلید جستجو را بزنید   
Farsi123
      
    
                    کلیدهای تلفظ      حالات دستوری
swim (1)
swim (1)  (swim)
swam, swum, swim¯ming
شنیدن تلفظ
۱- شنا کردن، شناوری کردن
I love swimming
من عاشق شنا هستم.
I learned to swim when I was five
پنج ساله بودم که شنا کردن را آموختم.
Iraj swims five miles
ایرج پنج مایل شنا می‌کند.

۲- شناور بودن، روی آب ماندن
oil swims on water
روغن بر آب شناور می‌ماند.

۳- (از آبگونه) پوشیده بودن، (کاملا) خیس بودن، اشباع بودن
she swims in money
خیلی پولدار است.
vegetables swimming in a thick sauce
سبزیجات آغشته به سس غلیظ

۴- لبریز بودن، پربودن، مملو بودن
eyes swimming with tears
چشمان اشک آلود

۵- شنا، شناوری
to go for a short swim
برای شنای مختصر رفتن

۶- فاصله‌ی شناوری یا شنا
a two mile swim
شنا به فاصله‌ی دو مایل

۷- (مخفف) ۸ swim bladder- وابسته به شنا
swimsuit
لباس شنا

۹- چرخ زدن یا خوردن
she felt the room was swimming around her
احساس می‌کرد که اتاق دورسرش چرخ می‌خورد.
● in the swim
طبق مد امروز، متداول
● swim against the stream
خلاف جهت رودخانه حرکت کردن، خلاف رسم یا خواسته‌ی مردم و
غیره عمل کردن
● swim a race
در مسابقه‌ی شنا شرکت کردن
● sink or swim
تباهی یا بقا
swim¯mable, adj. swim¯mer, n.

swim (2)
swim (2)  (swim)
swam, swum, swim¯ming
۱- سرگیجه ۲- گیج خوردن یا رفتن
my head is swimming
سرم دارد گیج می‌رود.



contact@farsi123.com

© 2004-2020 Farsi123
Version 7.3 DreamHost PHP 8.1